کمتر از 50 روز به انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری مانده و فعالیت هایی نظیر تشکیل ستادهای انتخاباتی، سفر به شهرهای مختلف کشور و برپایی میتینگ های انتخاباتی، رفته رفته تنور انتخابات آتی را گرم می کند.
در این میان تکلیف اصولگرایان از اول مشخص بود. دکتر احمدی نژاد - همانگونه که انتظار می رفت- از حمایت کامل گروهها و جریان اصولگرایی برخوردار است. اما ماجرا در جبهه اصلاح طلبی به گونه ای پیش رفت که معادلات موجود کار آنان را به «تاکتیک توجیه شکست» کشانده است.
این نکته با نگاهی گذرا به اردوگاه اصلاح طلبان به وضوح دیده می شود.
اصلاح طلبان که بعد از پایان حاکمیت 8 ساله خود و پس از انتخابات شوراهای اسلامی و به تبع آن مجلس هفتم طعم شکست را چشیده و در انتخابات نهم ریاست جمهوری خود را بازنده میدان دیدند، بار دیگر قدم در عرصه رقابت گذاشتند.
سید محمد خاتمی که خود را رهبر جنبش اصلاح طلبی می داند، بعد از یک دوره ناز و نیاز در باره آمدن و نیامدن، بالاخره علاقه خود را مبنی بر کاندیداتوری در این دوره از انتخابات رسماً اعلام کرد و این در زمانی بود که کمابیش، صدای پای آمدن میرحسین موسوی بعد از یکی دو مصاحبه نسبتاً مفصل و شکستن سکوتی 20 ساله به گوش می رسید.
بالاخره میرحسین آمد و پس از یکی دو جلسه رایزنی با وی و اعلام تصمیم جدی موسوی مبنی بر ماندن، خاتمی با شعار «یا من یا میرحسین» فاز جدیدی را در پروژه انتخاباتی اصلاح طلبان کلید زد. تشتت در اردوگاه اصلاح طلبان حرف اول را می زد. خاتمی که نقش کاریزمایی برای خود قائل بود تاب آن نداشت که در خط خودی های اصلاح طلب بین او و کسی که تعلقات اصلاح طلبی دارد درگیر یک رقابت شود. البته قبلاً هم سعی کرده بود تا مهدی کروبی- دیگر نامزد اصلاح طلب- را به نفع خود کنار بگذارد اما سماجت شیخ اصلاحات آب پاکی بر دستان محمد خاتمی ریخته بود و این باعث شد تا رقابت با کروبی را - هر چند که او را رقیب خیلی جدی به حساب نمی آورد- بپذیرد.
اما آمدن میرحسین به صحنه آنهم در فضایی که گفتمان امام و انقلاب حاکم بود، قدری قواعد بازی را در جبهه اصلاح طلبان دستخوش تغییر کرد.
میرحسین موسوی با عنوان «نخست وزیر دوران جنگ» به صحنه آمد و این می توانست در دستان جماعتی که خود را فاقد پایگاه در میان مردم می دیدند، یک برگ برنده به حساب آید.
از طرف دیگر بعد از اعلام آمادگی خاتمی برای حضور در صحنه انتخابات و قبل از آنکه آمدن میرحسین جدی شود، خاتمی به چند استان کشور رفت تا قدری ذائقه مردم را در اقبال نسبت به حضور مجددش بسنجد. اما استقبال مردم از کسی که 8 سال بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده بود و در هر دو دوره با آراء بالای همین مردم قدم در ساختمان پاستور گذاشته بود، آنقدر سرد و بی رونق بود که توانست قدم های خاتمی را در ادامه این مسیر سست کند.
همزمان دکتر احمدی نژاد در ادامه سفرهای استانی هیأت دولت به یزد رفت؛ شهر زادگاه خاتمی که به نظر اصلاح طلبان به خاطر همشهری خودشان که رقیب آتی رئیس جمهور خواهد بود لااقل نباید مثل شهرهای دیگر کشور به استقبال احمدی نژاد می رفتند. اما استقبال مردم انقلابی و ارزش مدار یزد از رئیس جمهور اصولگرا و هیأت دولت آنقدر گسترده و چشمگیر بود که در غالب رسانه ها بواسطه جمعیت انبوهی که به پیشواز احمدی نژاد آمده بودند، تیتری جز با مضمون استقبال بی نظیر، گسترده و پرشور مردم یزد، به ذهنشان خطور نکرد.
شاید به گمان خیلی ها آمدن میرحسین، خاتمی را از ادامه راه منصرف کرد. این قضیه هر چند بی تأثیر نبود، اما خاتمی با اتکاء به همان چند سفر استانی و نظر سنجی های مقبول، به خوبی دریافت که پایگاه مردمی چندانی ندارد. استقبال تاریخی مردم زادگاهش از رقیب او نیز حرف آخر بود. او پیشاپیش خود را بازنده این میدان می دید و طبیعی بود برای پرهیز از شکست و بخاطر آنکه کماکان سیدمحمد خاتمی باقی بماند، خود را کنار بکشد.
اما میرحسین موسوی که بعد از سالها، لب به سخن گشوده بود با استراتژی «ایجاد وحشت از باقی ماندن احمدی نژاد و دولت اصولگرا» پا به میدان گذاشت. او در اظهار نظرهای متعدد و سخنرانی های خود سعی کرد با ارایه آمار و ارقام و تحلیل وضع فعلی کشور، ادامه دولت نهم را یک فاجعه(!) تلقی کند. شعارهای - به زعم خود- رأی جمع کنی چون تأسیس تلویزیون خصوصی، جمع کردن گشت های ارشاد و طرح امنیت اجتماعی و وعده هایی چون آزادی فعالیت گروههای مارکسیست در دانشگاهها! و... داد. هر چند به نظر نمی رسد شخصیتی چون میرحسین موسوی به برخی از همین گفته های خود اعتقاد قلبی داشته باشد، اما به هر حال این حرفها پای وی نوشته شد.
از سوی دیگر حمایت احزاب افراطی دوم خردادی چون مشارکت و سازمان مجاهدین و همچنین کارگزاران از میرحسین شاخص های اصولگرایی را به مراتب در وی کمرنگ کرد و او را به عنوان نامزد تمام عیار اصلاح طلبان معرفی نمود.
آقای کروبی که از ابتدا بیشتر توسط حزب متبوعش و برخی از همفکران خود حمایت می شد، هیچگاه به عنوان نامزد مورد وفاق و معرفی شده از سوی اصلاح طلبان شناخته نشد اما با ورود آقای موسوی و کنار کشیدن سید محمد خاتمی، به ظاهر نوعی همگرایی در جبهه اصلاح طلبی رخ داد و آنان به مرور زیر علم میرحسین به عنوان کاندیدای واحد جمع شدند.
شاید وفاق بر یک کاندیدا قدری امید به اردوگاه اصلاح طلبان آورد اما فارغ از آنکه این فرد چه کسی است، مردم آنقدر از دوران حاکمیت اصلاحات خاطره تلخ در ذهنشان نشسته که بازگشت به آن دوره، بسیار بعید و غیر ممکن می نماید. برای مردم روی دیگر سکه اصلاح طلبی، تهاجم به دین و ارزشهای اسلامی و انقلابی، توهین به امام(ره) ، ترویج سکولاریسم، بسط سیاست تساهل و تسامح در عرصه فرهنگ و وادادگی در زمینه دیپلماسی و سیاست خارجی و... است. اصلاح طلبان خود می دانند که مشکل اصلی، نفس اصلاح طلبی و ملزومات و تبعات آن است نه نامزدهایی که معرفی شده و یا حتی نمی شوند.
از این رو آنان که خود را پیشاپیش بازنده این میدان می بینند، از هم اکنون سعی در القای شبهه در روند انتخابات دارند. پیشنهاد ایجاد کمیته صیانت از آراء که توسط اصلاح طلبان طرح شد یکی از این موارد است. پیشنهادی که دنباله آن را رسانه های بیگانه و ضد انقلاب گرفتند و گفتند که اگر «کمیته صیانت» نباشد نمی توان از سلامت انتخابات در ایران مطمئن شد!
اعلام و طرح «کمیته صیانت از آراء» در واقع یک جنگ روانی از سوی اصلاح طلبان علیه دولت نهم و ایجاد تشکیک در سلامت انتخابات از سوی آنان به شمار می آید. در جریان انتخابات مجلس هشتم نیز آنان به همین شگرد تمسک پیدا کردند و با طرح دعوت از ناظران خارجی تلاش کردند تا آن انتخابات را نیز به چالش بکشند که البته با برخورد حکیمانه مقام معظم رهبری مواجه شدند.
در ابتدای سال جدید نیز مواضعی از این دست مورد انتقاد معظم له قرار گرفت و فرمودند: «انتخابات به فضل الهی و به حول و قوه الهی انتخابات سالمی است. من می بینم بعضی ها در انتخاباتی که دو سه ماه دیگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع کرده اند به خدشه کردن. این چه منطقی است؟ این چه فکری است؟ این چه انصافی است؟ این همه انتخابات در طول این سی سال انجام گرفته است. مسئولان وقت در هر دوره ای رسماً متعهد شده اند و صحت انتخابات را تضمین کرده اند و انتخابات صحیح بوده است. چرا بی خود خدشه وارد می کنند، مردم را متزلزل می کنند، تردید ایجاد می کنند؟ که البته در ذهن مردم عزیز ما با این حرف ها تردید ایجاد نخواهد شد.»
مطرح کردن سفرهای استانی دولت که جزو برنامه های جاری دولت می باشد و شبهه در اینکه این سفرها در موسم انتخابات، بی عدالتی تبلیغی است! پیشنهاد تغییر قانون انتخابات بخاطر آنکه برای دولتی که سرکار است و نمی تواند استعفا دهد، محدودیت در تبلیغات قایل شود؛ چرایی پرداخت سهام عدالت به عده ای از هموطنان؛ تشکیک در تعداد و آمار حایزین شرایط شرکت در انتخابات و این اواخر حتی بحث توزیع سیب زمینی از سوی دولت! - که در حمایت از کشاورزان و برای کمک به محرومان صورت گرفته بود- همگی حکایت از تدارک یک جنگ روانی و البته تاکتیکی نخ نما شده برای توجیه شکست بعد از انتخابات دارد. به هر حال موضوعات هر چند دم دستی که این روزها از سوی اصلاح طلبان مطرح می شود، در فردای 22 خرداد و روز شکست، برای توجیه و فرافکنی به دردشان خواهد خورد.
براستی اگر از نگاه آنان انتخابات مخدوش است چرا از یکسال پیش با تمام امکانات و قوا وارد صحنه شده اند؟
حمید امیدی
نوشته شده در یکشنبه 88/2/6ساعت 3:18 عصر  توسط چند طلبه و دانشجو
نظرات دیگران()